سلام :
قبلنا خیلی دنبال ازدواج بودم و دوست داشتم زود ازدواج کنم اما چند ماهیه دیگه دارم از این هدف دور میشم و میلم کم میشه دلیلشو نمیدونم هدف اولم دیگه نیست تبدیل شده به هدف 4.5 پنجمم ماجرای ازدواج نمیدونم چرا ولی یه حسی بهم میگه باید اول به کمال برسم بعد دنبال ازدواج باشم تا دیگه هیچ نقطه ضعفی نداشته باشم به قول امروزی ها همه چی تموم که شدم ازدواج کنم مثلا به خودم میگم :
من باید اول انداممو بسازم یه هیکل فیتنسی داشته باشم
بعد لیسانسمو بگیرم
بعد درآمدمو افزایش بدم
اونوقت فکر ازدواج باشم از اونور هم طبق برنامه ریزی هام 28 سالم میشه و 4 سال طول میکشه این پروسه 28 سالگی خیلی دیره واسه ازدواج تا اون موقع تمام تمرکزم رو این 3 هدفم باشه اگر بتونم پیروز بشم و دنبال دوستی نرم واسه همین یه حس فرار بهم دست داده از معاشرت با دخترای دور و برم چون میترسم روم تاثیر بزاره حالا چه جامعه چه دانشگاه
نمیدونم چرا اینطوری شدم از اول سال تا الان
یه زمان یه قانون هایی داشتم واس خودم که خط قرمز هام بود الان داره روز به روز کمرنگ تر میشه یه زمان خط قرمزم دوستی با دختر بود الان مطمئن نیستم فرصتش پیش بیاد بتونم رد کنم یا نه
یا مثلا من از عروس بازی متنفرم به خصوص وقتی نمونه هاشو تو خانومهای دور و برم میبینم نسبت به خانواده همسرشون این باعث شده از ازدواج زده بشم میگم مجرد میمونم ولی دیگه عروس بازی را تجربه نمیکنم
در کنارش بزرگترین مشکل ما تک فرزندا هم باقی هستش :تنهایی: وقتی دانشگاهمون تعطیل میشه یا یه روز هیچ کاری ندارم که انجام بدم انگار روز عذام هستش چون متنفرم از اینکه تو خونه بشینم و فعال نباشم